103-138 ش / 142-106 ق 724-759 م
نگاهی به اندیشهی سیاسی ابن مقفع
مقدمه
بررسی اندیشههای سیاسی اسلام و مسلمانان، از مقولههایی است که در عصر حاضر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. تجدید حیات سیاسی سبب شده تا مراکز تحقیقاتی در جهان غرب و هم نویسندگان و محققان مسلمان به ارزیابی مجدد میراث کهن سیاسی خود بپردازند. البته این کار با دشواریهای محتوایی و روشی خاصی روبهروست. نبود سابقه و آثار تحقیقاتی عمده در این زمینه، ضعف اساسی تولید اندیشهها و آثار سیاسی مستقل در میان مسلمانان بنابر عللی چون سلطه نظامها و سیاستهای تغلبی، انقطاع و گسست بسیاری از اندیشهها و مفاهیم سنتی و مدرن در جهان اسلام و مواردی از این دست موجب شده که در مورد تعیین و تحدید ماهیت اندیشه و دانش سیاسی مسلمانان و حتی طبقهبندی آن، اختلافهای زیادی در میان محققان دیده شود. (2) با توجه به هدف مشخص و محدود این مقاله، یعنی بررسی اندیشههای سیاسی ابن مقفع، ورود به مباحث مفصل روشی در حوزهی اندیشه سیاسی اسلام امکانپذیر نیست. لذا با پذیرش تقسیمبندیهای ارائه شده توسط برخی محققان پیشگام در زمینه بررسی میراث سیاسی مسلمانان، هدف خود را دنبال خواهیم کرد. چنانکه خواهد آمد بررسی آثار و آرای فقها، متکلمان یا فلاسفه سیاسی نشان میدهد ابن مقفع را نمیتوان در ردیف آنها قرار داد، بلکه همانگونه که محققان این حوزه تصریح کردهاند، آثار وی را باید جزء اولین آثار سیاسی در جهان اسلام دانست که ترکیبی از دانش و عمل سیاسی است. در این باره پس از آشنایی با زندگی و آثار وی، بحث خواهد شد.شرح حال
1. زندگی
ابو محمد عبدالله بن مقفع (142-106 ق، 759-724 م) دبیر، نویسنده و مترجم آثار مهم ایرانی از زبان پهلوی به عربی است. نام پدر وی دادویه بوده که گاه به داذویه تحریف شده است. نام عبدالله نیز تا زمانی که اسلام نیاورده بود، روزبه بود، اما پس از تشرف به اسلام، نام عبدالله و کنیه ابومحمد برگزید. (3) بررسی منابعی که در مورد زندگی نامهی ابن مقفع منتشر شده نشان میدهد در کتابهای کهن، زندگینامهای که در خور شخصیت مشهور وی باشد، نیامده است. تنها دو کتاب انسابالاشراف بلاذری (279 ق) و الوزراء و الکتاب جهشیاری (331 ق) با اندکی تفصیل به شرح گوشههایی از زندگی اجتماعی کشمکشهای سیاسی او پرداختهاند که این دو نیز تا مدتها در دسترس محققان نبود. به نظر میرسد مقالهی مفصل عباس اقبال آشتیانی (برلین، 1926 م) نخستین اثر تحقیقی در مورد زندگی ابن مقفع در شرق باشد. (4) در آثاری که در مورد زندگینامه ابن مقفع منتشر شده به این امر اذعان شده که اطلاعات موجود در مورد زندگی وی محدود، پراکنده و مورد تردید است. در واقع تاریخ تولد ابن مقفع به طور دقیق معلوم نیست و روایتهای مختلفی در مورد میزان عمر، تاریخ وفات و نحوهی کشته شدنش ذکر کردهاند. یکی از روایتهای مشهور در مورد وی آن است که پدر عبدالله از اهل دیوان و دفتر مالیه و خراج بوده و از طرف حجاج بن یوسف ثقفی که مدت بیست سال (از 75 تا 95 ق) حکومت عراقین را داشته عامل خراج فارس شد، و چون در ضبط اموال نگهداری خراج توجهی به خرج نداده و در صرف و خرج زیادهروی کرده، مورد ضرب حجاج قرار گرفته و دستش مقفع یعنی شکسته و کج شده است. به همین خاطر در میان عرب به مقفع ملقب گردیده و لذا فرزندش را نیز ابن مقفع خواندهاند. (5)ظاهرا روزبه در جور (گور) که همان فیروزآباد فارس باشد، به دنیا آمده است. وی در کنار پدرش پرورش یافته و به تحصیل معارف قدیمه ایران و به اقتضای زمان، تحصیل معلومات اسلامی به ویژه زبان عربی پرداخته است. سپس همراه پدر به بصره رفته که در آن موقع مرکز رجال علم و ادب بوده است. آنگاه پدرش وی را به دو مرد بدوی به نامهای ابوالغول و ابوالجاموس که از فصحی عرب بودند، سپرده تا به وی آموزش دهند. (6) در مجموع قطعی است که ابن مقفع علاوه بر دانش گستردهای که از زبان پهلوی در فارس کسب کرده بود، عربی را نیز از زبان فصیحان و ادیبان زبان عربی چنان آموخت که خود در صف فصیحان نشست.
در مورد جزئیات زندگی ابن مقفع اطلاعات دقیقی در دسترس نیست. گفته میشود ابن مقفع در دوران جوانی در شاپور و کرمان به دبیری والیان بنیامیه مشغول بوده است. سپس با فراگیر شدن جنگهای طرفداران بنیامیه و بنیعباس و فروپاشی دولت اموی، از کرمان به بصره روی آورد. ابن مقفع در بصره به خدمت خاندان عباسی یعنی آل علی بن عبدالله، عمّ خلیفه منصور در آمده و از میان آن خانواده بیشتر به عیسی بن علی متمایل بود. در این زمان بود که ابن مقفع از سر صدق یا به خاطر ملاحظههای اجتماعی و سیاسی، از آیین مانوی یا زرتشتی به اسلام گروید و ابومحمد عبدالله خوانده شد. (7)
بالاخره در مورد علت و نحوه قتل ابن مقفع نیز روایتهای تاریخی متفاوت است. خشم منصور خلیفه عباسی از اماننامهای که ابن مقفع برای عموی شورشی وی نگاشته بود و در آن چنان الفاظی به کار برده بود که هیچ راه نیرنگی برای منصور باقی نگذاشت؛ کینه شخصی و اختلافات سفیان بن معاویه حاکم بصره با ابن مقفع؛ نگارش کتاب رسالة الصحابه که تقریبا برنامه یک انقلاب علیه خلیفه عباسی توسط اطرافیان بود (8) و تهمت زندیق بودن و ایجاد شک و شبهه در دین از جمله عللی است که برای قتل وی ذکر کردهاند.(9) مشهور است که سفیان حاکم بصره دستور داد، وی را به کنار تنوری برده و اندامهای وی را یکی یکی بریده و به آتش اندازند و او خود میگفت در مثله کردن تو بر من بحثی نیست، چه تو زندیقی و مردم را به آرا و عقاید فاسده، فاسد میکنی. (10)
2. شرایط سیاسی اجتماعی
دوران سی و شش ساله حیات ابن مقفع مقارن تسلط دو سلسله بنیامیه و بنیعباس قرار گرفته به طوری که حدود بیست و شش سال اول زندگی وی در عصر بنیامیه و ده سال آخر در دوره بنیعباس قرار میگیرد. براساس پژوهشهای تاریخی هر یک از این دو سلسله سیاستها و رویکردهای فرهنگی خاص خود را داشتند. به طور کلی دوران 92 ساله بنیامیه که از زمان حکومت معاویه بن ابی سفیان آغاز شده بود، دوران بازگشت به قواعد و عادتهای دوران جاهلی، نژادپرستی عربی، اعمال خلاف شرع علنی توسط خلفا و تحقیر موالی یا مسلمین غیر عرب بود. (11) همین رفتارها و سیاستها موجب تزلزل و انحلال سلسله بنیامیه شد. بنابر شواهد تاریخی هر چند بنیعباس رهبری مبارزه علیه بنیامیه را بر عهده داشتند، اما ایرانیان بیشترین نقش را در پایان دوران اموی بازی کردند. دوران بیش از پانصد سالهی بنیعباس با حکومت ابوالعباس سفاح (136-132ق) آغاز و با خلافت ابوجعفر منصور (158-138 ق) ادامه یافت. سده اول حاکمیت عباسی دوران گسترش نفوذ فرهنگ، آداب و رسوم و اندیشههای ایرانی در دربار عباسی بود و خاندانهای ایرانی مهم همچون آل برمک منصب وزارت خلفای عباسی را بر عهده گرفتند. (12) در این دوره مسلمین اهتمام زیادی به آثار علمی و ترجمه و نقل رسائل نجوم، طب و فلسفه داشتند و خود منصور نیز علاقه زیادی به این امر نشان میداد. در مجموع آن روزگار به عصر آزادی و آمیزش ملل مختلف اسلامی موسوم شده است. البته این امر به معنی وجود شرایط مناسب و آزادی سیاسی نبود زیرا بنابر شواهد تاریخی بسیار، بنیعباس کارهای علمی و فرهنگی را تا جایی تحمل میکردند که هیچگونه خطری از آن برای حکومت خود احساس نکنند. به همین دلیل بسیاری از علما و بزرگان آزاده این دوره به بهانههای مختلف از جمله تهمت زندیقی یا بیدینی کشته شدند. (13)اخلاق و عقاید:
با توجه به روایتهای متعارض، ارزیابی دقیق شخصیت، اخلاق و عقاید ابن مقفع برای پژوهشگران کار دشواری است به طوری که وی را در دو قطب متضاد دینداری کامل و الحاد مطلق قرار دادهاند. (14) البته در مورد خصائل شخصی وی یعنی خردمندی، هوش بسیار، انساندوستی، آدابدانی، خوشزبانی، زیبارویی و آزاداندیشی او اختلاف اندکی میان روایتهای موافقان و مخالفان وی وجود دارد. در واقع شخصیت جذاب، بخشندگی، سخندانی و ثروت ابن مقفع در اکثر روایات ذکر شده است. (15) با این حال در مورد عقاید و اعتقادهای وی اختلافات شدیدی وجود دارد. نخستین مسئله اتهام زندیق بودن به ابن مقفع و منحرف دانستن وی است. در مورد معنای دقیق زندیق باید توجه داشت این مفهوم از آغاز کاربرد و رواج در میان مسلمانان دو معنی عام و خاص داشته است. معنای عام این مفهوم، الحاد، بیدینی، استهزا به شعائر دینی و بیاعتنایی به آنها و معنای خاص و محدود آن «پیروی از دین مانی» بوده است. به همین خاطر دربارهی کسانی که در میان مسلمانان به زندقه مشهور شدهاند، نوعی ابهام وجود دارد که آنها را ملحد، بیدین و بیاعتنا به شعار مذهبی یا متدین به دین مانوی میدانستهاند؛ درباره ابن مقفع هم، چنین ابهامی وجود دارد. (16)بعضی مانند ابوریحان بیرونی در تحقیق ماللهند وی را صریحاً زندیق به معنی پیرو دین مانوی دانستهاند و برخی وی را جزء زندقیان به معنی عام دانستهاند که منظور بیاعتنایی وی به شعائر دینی بوده است. در مورد اتهام زندقه به ابن مقفع بحثهای بسیاری شده و موافقان و مخالفان این اتهام روایتها و حکایتهای مختلف تاریخ ارائه کردهاند. برخی از مخالفان مدعی شدهاند ابن مقفع قصد نگارش کتابی در معارضه با قرآن داشته است. همچنین از مهدی خلیفه عباسی نقل شده که هیچ کتاب زندقه به دست نیاوردم که اصل آن از ابن مقفع نباشد. (17)
به نظر میرسد برای ارزیابی میزان صحت اتهام زندیق بودن ابن مقفع، باید اتهام دوم یعنی شعوبی بودن وی را نیز بررسی کرد. همانطور که در بررسیهای مختلف آمده نهضت شعوبیه در واکنش به رفتارهای ناشایست و نژادپرستانه بنیامیه شکل گرفت و ایرانیان از پیشگامان این نهضت بودند. (18) در واقع بسیاری از ایرانیان در برابر ادعاهای نادرستی بنیامیه مبنی بر فضیلت عرب بر عجم، تلاش کردند تا تاریخ، فرهنگ و تمدن باشکوه ایرانی را معرفی کنند. به همین دلیل ابن مقفع را یکی از مهمترین نویسندگان شعوبی دانستهاند. (19) علاوه بر این باید توجه داشت که ارتباط نزدیکی میان بسیاری از فعالان شعوبی و شیعیان وجود داشته، به همین خاطر برخی نیز ابن مقفع را شیعه یا طرفدار علویان دانستهاند. (20)
بالاخره به نظر برخی از صاحبنظران ریشهی اتهام زندیق و شعوبی بودن به ابن مقفع را باید تعلق خاطر وی به ملت خود و تلاش وی برای احیای فرهنگ ایرانی دانست. استاد اقبال آشتیانی در این مورد میگوید:
«در واقع این ابن المقفع است که ایران قدیم را چنانکه باید به عرب شناسانده و عرب را به معارف گذشته ایرانی آشنا کرده. مخصوصاً در نتیجه ترجمه کتب پهلوی به عربی، مقداری از تاریخ قدیم ایران را که دیگران نیز بعدها از او نقل کردهاند مخلد کرده... و این اقدام بزرگترین خدمت این مرد به ملیّت ما محسوب میشود و از مهمترین قدمهایی است که در راه تخلید آثار علمی و ادبی عمومی برداشته شده... ما چندان اصرار نداریم که رفع تهمت زندیقی از ابن المقفع و رفقای او بنماییم... بلکه فقط منظور ما جلب توجه فارئین به این نکته است که اگر اتهام ابن المقفع به زندقه فقط از جهت تعلق و تمایلی بوده که به آداب قومی و عقاید اجداد ایرانی خود اظهار میکرده، این برای او به نظر طرفداران ملیت ایرانی عیب نیست، بلکه از آن جهت که معرّف وطنپرستی و تعصب ایرانیدوستی اوست، جزء کمالات این آزادمرد محسوب است و برای هر فرد ایرانی آیینه عبرت است». (21)
3. آثار
با این که ابن مقفع عمر طولانی نکرد و ظاهراً در سی و شش سالگی به قتل رسید در اغلب رشتههای علمی و فنی عصر خود از قبیل تاریخ، ادب، اخلاق، فلسفه، منطق و داستان، کتابهایی از زبان پهلوی به عربی ترجمه و تألیف کرده است. البته دربارهی تعداد و اهمیت آثار وی اختلافهایی وجود دارد زیرا عمدهی آنها مفقود شده و به غیر از چند دوره، تنها نام قطعاتی از آنها در منابع تاریخی درج شده است. در این جا به طور مختصر به مهمترین آثار منسوب به وی اشاره میشود.1. کلیه و دمنه: مهمترین اثر ادبی ابن مقفع ترجمه کتاب کلیله و دمنه یا داستانهای بیدپای از زبان پهلوی به زبان عربی است. نثر این کتاب از نمونههای عالی نثر کلاسیک و ترجمه مجدد آن به زبان فارسی توسط نصرا... منشی از زیباترین و ماندگارترین متون زبان فارسی است. (22) این کتاب مجموعهای از قصهها و حکایتهایی است که غالبا از زبان حیوانان نقل شده و هدف آن تهذیب نفس، اصلاح اخلاق اجتماعی، نحوه رفتار افراد با یکدیگر و آداب مملکترانی است.
مشهور است که اصل این کتاب به زبان هندی بوده و در زمان انوشیروان به فارسی پهلوی ترجمه شده است. در مورد تعداد ابواب این کتاب، ابوابی که در اصل هندی وجود داشته و ابوابی که در ترجمه به فارسی و عربی به آن اضافه شده و میزان دخل و تصرف ابن مقفع در هنگام ترجمه آن، مباحث مفصل و گستردهای انجام شده است. به عنوان نمونه برخی اضافه کردن باب برزویه طبیب به ترجمه این کتاب توسط ابن مقفع را دلیل پیروی وی از آیین مانوی و زندیق بودن وی دانستهاند. (23)
2. خدای نامه: از جمله دیگر آثار مهمی که توسط ابن مقفع به عربی ترجمه شده، خدای نامه است. این کتاب ظاهراً مربوط به تاریخ پادشاهان ایرانی است که در اصل پهلوی خوتای نامکب نام داشته و پس از ترجمه به عربی، سیرالملوک الفرس یا سیرالملوک نامیده شده است. ترجمه ابن مقفع و سایر ترجمههای کامل این کتاب از بین رفته و فقط قطعاتی از آن در متون تاریخی مندرج است. در اهمیت سیرالملوک همین کافی است که شاهنامه فردوسی و سایر شاهنامههای متقدم و متأخر از آن الهام گرفتهاند. (24)
3. کتاب التاج فی سیره انوشروان: ظاهراً این کتاب تألیف خود انوشیروان بوده و در آن شرح بعضی از وقایع روزگار سلطنت خود را نوشته است. اصل این کتاب نیز مفقود شده است.
4. نامه تنسر به گشنسب: از مهمترین اسناد باقی مانده در مورد قوانین قدیم ایران در دورهی ساسانیان است. اصل پهلوی در ترجمهی عربی این کتاب از بین رفته ولی متن کامل آن در کتاب تاریخ طبری آمده است. (25)
5. آییننامه: گفته میشود که این کتاب مربوط به عهد ساسانی است و در آن آداب و رسوم، مراتب درباریان، مجموعه مقررات و مصوبات دولت و مواردی از این دست ثبت میشده است. اصل عربی این کتاب در دست نیست و قطعاتی از آن در بعضی از کتب آمده است.
6. رسالةالصحابه: این رساله از معدود آثاری است که آن را جزء تألیفات ابن مقفع دانستهاند. این رساله را در بخش بررسی اندیشههای سیاسی ابن مقفع، معرفی و تحلیل خواهیم کرد.
7. الادب الکبیر، الادب الصغیر و الیتیمه: این رسالهها از آثار مشهور منتسب به ابن مقفع در باب ادب است. البته در این عناوین منظور از ادب، «آرایش خوی و پیرایش از رذایل است و ربطی به ادب به معنی ادبیات» ندارد. (26) ظاهراً بیشتر مضامین این رسالهها ترجمه و اقتباس از کتابهای اندرزنامهی ایرانیان در عهد ساسانی است و به همین علت برخی از محققان این رسالهها را نیز از ترجمهها و نه تألیفان ابن مقفع میدانند. (27)
علاوه بر موارد مذکور، کتابهای دیگری از جمله المنطق (شامل سه کتاب از مجموعه کتب منطقی ارسطو) مزدک یا مردک، الادب الوجیز للولد الصغیر، رسالة الهاشمیه، رد بر قرآن یا مسائل ابن مقفع، القصیده فی الشهور الرومیه و شرحها و ربعالدنیا را نیز از ترجمهها و تألیفات ابن مقفع ذکر کردهاند. (28)
در اینجا امکان معرفی و بررسی این آثار وجود ندارد، تنها ذکر این نکته ضروری است که ابن مقفع را از پایهگذاران اصلی نثر عربی در قرن دوم هجری دانستهاند. سبک و شیوهی ابن مقفع در آثار خود کم نظیر است و پس از وی همواره مورد تقلید نویسندگان و ادبای عرب قرار گرفته است. یکی از محققان در مورد علت این امر میگوید:
«در آثار ابن مقفع، چه مطالب خود را از گذشتگان یا معاصرین گرفته یا از کتابهای پهلوی اقتباس کرده باشد، جز قریحهی توانا و شیوهی مخصوص خودش چیزی نمودار نیست. در این سبک جدید تألیف که در آثار ابن مقفع دیده میشود تقلیدی از معاصرینش نیست چون در زمان او کتب یا رسالاتی بدین شیوه وجود نداشته و هنوز در زبان عربی تألیف و تدوین اینگونه مطالب به این پایه از انسجام نرسیده بود، بنابراین شکی نیست که در این اسلوب نتیجه فرهنگ وسیع این نویسنده و آشنایی وی با مؤلفات پهلوی بوده». (29)
اندیشه سیاسی
ابن مقفع و اندرزنامه نویسی
بررسی آرای سیاسی ابن مقفع نیازمند آشنایی مختصر با ماهیت اندرزنامههای سیاسی است. براساس پژوهشهای محققان و آثار باقی مانده در این حوزه میتوان گفت که سابقه نگارش اندرزنامهها یا سیاست نامهها در زبان فارسی به دوره ساسانی در ایران باستان باز میگردد. البته اصل پهلوی بیشتر این آثار از بین رفته و اتفاقاً عمدهترین آثار منتقل شده از این نوع به دوره اسلامی، مربوط به ترجمه ی آثاری است که در ذیل نام ابن مقفع آمده است. (30) همانطور که در فهرست آثار ترجمه شده توسط ابن مقفع اشاره شده، آثاری چون خداینامه، آییننامه، نامهی تنسر، کتاب التاج فی سیرة انوشروان و کلیله و دمنه را میتوان به عنوان مهمترین و عمدهترین منابع سیاستنامهها یا اندرزنامههای دورهی اسلامی دانست. به هر حال تعدد سیاستنامههای موجود در عالم اسلامی باعث شده که تقسیمبندی این آثار نیز دشوار باشد. برخی از محققان اندرزنامهها را با توجه به موضوع، دورهی نگارش اثر، میزان معلومات و مقام نویسنده در حکومت و هدف یا اهدافی که نویسنده در نگارش آن مدنظر داشته تقسیمبندی کردهاند. (31)طباطبائی نیز با اشاره به این که تاکنون پژوهشی جدی و شایان توجه در مورد سیاستنامههای دورهی اسلامی صورت نگرفته تا بتوان به طبقهبندی آنها پرداخت، پنج گرایش اصلی و عمده سیاستنامههای دورهیاسلامی را «نوشتههای سیاسی به معنی دقیق کلمه یا سیاستنامه؛ تاریخ الوژراء؛ کتابهای تاریخی؛ دریافت عرفانی اندیشه سیاسی ایران شهری؛ و مطالب سیاسی و اندرزنامهای که در نوشتههای ادبی فارسی، اعم از نظم و نثر گنجانده شده» معرفی میکند. (32) محققان در مورد آغاز اندرزنامهنویسی در جهان اسلام و گسترش آن معتقدند که به دنبال تبدیل خلافت به سلطنت در دوران بنیامیه و گسترش وسعت سرزمینهای تحت تصرف اعراب، نیاز ایشان به اطلاع از شیوههای مُلکداری روز به روز بیشتر میشد. در دوران بنیامیه، تعصب شدید قومی تا حدودی مانع انتقال آیینهای کشورداری ایرانیان باستان به جهان عرب بود، اما با روی کار آمدن عباسیان، بسیاری از شیوهها و نکات کشورداری، به صورت تألیف یا ترجمه به دربار عباسی راه یافت. حضور ایرانیان به عنوان وزیر در این دوره و قرار گرفتن منشیان و دبیران در جایگاه واقعی خود از جمله عوامل مساعد نگارش اندرزنامهها بود. علاوه بر این خلفای عباسی در تقلید از ساسانیان در بیشتر شئون اجتماعی، از آداب و رسوم گرفته با شیوه لباس پوشیدن، هراسی نداشتند. (33)
ارزیابی، تحلیل محتوا و بیان محورهای عمده اندیشه سیاسی در اندرزنامهها با توجه به تنوع و تعداد آنها کار دشواری است. با این حال میتوان گفت که هدف اصلی همه ی آنها آموزش رفتار مناسب به صاحبان قدرت در زندگی سیاسی کسب قدرت، نگهداری آن و سرکوب مخالفان است. بیتردید محور اصلی در سیاسیتنامهها شخص خلیفه یا پادشاه است که «مُلک و رعیت همه» از آن پادشاه است. (34) سفارش به عدالت، دوری از ظلم و بیداد، مهربانی بر رعیت، مشورت با بزرگان، دوراندیشی، کسب علم، سعادت، شجاعت و مواردی از این دست در همه اندرزنامهها تکرار میشود. البته همه این موارد به صورت غیر مستقیم و با استفاده از شعر، طنز، حکایتهای تاریخی و حتی حکایات از زبان حیوانات بیان میشود زیرا در فضای تسلط سلطان قاهر مطلقالعنان که حاکم بر تمام امور و شئون رعیت بود، نصیحت صریح سلطان میتوانست عواقب خطرناکی داشته باشد. مسئله قابل توجه دیگر آن است که برخی از محققان، سیاستنامهها را عامل تداوم اندیشه سیاسی ایرانشهری در ایران اسلامی دانستهاند:
«سیاستنامهنویسی، به عنوان جریانی از اندیشه سیاسی در ایران که در سپیده دم دورهی اسلامی ایران زمین و در تداوم اندیشه سیاسی ایران شهری تدوین شد، کهنترین، استوارترین و تنومندترین جریانی بود که در تاریخ اندیشه سیاسی در ایران پدیدار شد و در نخستین سدههای دورهی اسلامی، با انتقال منابع دورهی ساسانی، تناور شد و به تدریج، دو جریان دیگر یعنی فلسفه سیاسی و شریعتنامهنویسی را در خود جذب و حل کرد». (35)
در این جا مجال بیشتری برای بررسی اندیشه سیاسی در اندرزنامهها وجود ندارد. براساس آن چه گفته شد ابن مقفع را یکی از نخستین و مهمترین اندرزنامهنویسان دانستهاند. اهمیت ابن مقفع در این عرصه از چند جهت است. نخست آنکه وی با ترجمه و انتقال میراث سیاسی ایران باستان به دنیای عرب، محتوای بسیاری از نوشتههای سیاسی به معنای دقیق کلمه یا سیاست نامهها را شکل داده است. دوم آنکه ترجمههای وی در زمینه ادب فارسی از جمله ترجمه کلیله و دمنه، سرآمد عمده سیاستنامهها و اندرزنامههای ادبی موجود به زبان فارسی است و در قرون بعدی کمتر اثری است که از آن الگو نگرفته باشد؛ و بالاخره آنکه خود وی با تألیفات رسالة الصحابة و تألیف یا ترجمه ادب الاکبیر نخستین اندرزنامههای موجود جهان اسلام را ارائه داده است.
ردیابی اندیشه سیاسی ابن مقفع
برای بررسی همه جانبه و کامل اندیشههای سیاسی ابن مقفع، تحلیل مجموع آثار وی اعم از ترجمه و تألیف ضروری است. اما وسعت و پراکندگی آثار، معلوم نبودن زمان و ترتیب آنها، مشخص نبودن ترجمه یا تألیف بودن برخی از آنها و نبود پژوهشهای مناسب در مورد اندیشه سیاسی موجود در نثر و ادبیات فارسی، باعث میشود انجام این کار در یک مقاله ممکن نباشد. بنابراین در اینجا با اشاره به محتوا و محورهای دو اندرزنامه مهم باقی ماندهی که توسط ابن مقفع ترجمه شدهاند، به بررسی تنها تألیف باقی مانده او یعنی رسالة الصحابة میپردازیم.1. کلیله و دمنه: همانطور که اشاره شد این کتاب از قدیمیترین اندرزنامههایی است که در قالب حکایتها از زبان حیوانات و به منظور آموزش سیاست عملی به پادشاه تألیف و گردآوری شده است. این کتاب و بیشتر آثار ادبیات فارسی اعم از نظم و نثر، بنابر دلایلی که به بخشی از آنها اشاره شد، تاکنون از نظر اندیشه سیاسی مورد بررسی و تحلیل جدی و مستقل قرار نگرفتهاند. (36) شاید یکی از دلایل این امر آن باشد که در متن کتاب، اشاره مستقیمی به مباحث سیاسی نشده و همه چیز در قالب حکایت بیان میشود. با این وجود براساس محتوای حکایت موجود، کلیله و دمنه را از نوع کتب حکمت عملی دانستهاند که به آیین کشورداری و طرز تدبیر توجّه دارد. (37)
بررسی حکایتهای پیوسته و متعدد این کتاب نشان میدهد هدف اساسی همه آنها آموزش وظایف پادشاه نسبت به رعیت و نیز بیان وظایف مردم نسبت به پادشاه و با یکدیگر است. براساس اندرزهای ارائه شده، پادشاه باید به امور مختلف آگاه بوده و از خردمندی بهره ببرد. تأمل و بردباری در هنگام خشم، احترام به عهد و پیمانها، نیکی و احسان، برگزیدن یاران یکدل و امین، مشورت در امور مملکت، عدالت با زیردستان و انتخاب بهترین افراد برای سفارت، از جمله دیگر پندهایی است که خطاب به پادشاه صادر شده است. (38) بالاخره گفته شده که هدف اساسی ابن مقفع در ترجمه این کتاب در شرایط و اوضاع زمان خود، هدف سیاسی یعنی اصلاح نظام استبدادی خلافت بوده است:
«ابن مقفع بر بسیاری از امراض اجتماعی و سیاسی عصر خود آگاه بود. بسیاری از امور دولت نوپا را ناخوش میداشت و میدانست که عامل این ستمها و نابسامانیها حکاماند و از سوی دیگر آن آزادی سیاسی که بتوان به صراحت در آن سخن گفت بس اندک است. این بود که برای بیان انتقادهای خویش راه دیگری در پیش گرفت یعنی حکام زمان خود را به جای دبشلیم قرار داد و خود را جانشین بیدپا ساخت و همان راهی را در اندرزگویی و راهبری و راهنمایی در پیش گرفت که آن حکیم هندی در برابر پادشاه خود پیش از این در پیش گرفته بود، تا خود را از مهلکه به دور بدارد». (39)
2. الادب الکبیر: اشاره کردیم که رساله الادب الکبیر (یا الآداب الکبیر) را در کنار رسالههای الادب الصغیر و الیتیمه، جزو تألیفات یا ترجمههای ابن مقفع دانستهاند، البته در مورد متن دقیق این رسالات اختلافاتی وجود دارد و برخی الیتیمه، الدره الیتیمه و الادب الکبیر را یکی دانستهاند. همچنین برخی مدعی شدهاند اندرزهای موجود در این رسالهها همان اندرزهای برگرفته است ترجمههای دیگر ابن مقفعد نظیر کلیله و دمنه است، زیرا برخی از جملهها عینا تکرار شده است. (40)
صرف نظر از این گونه اختلافها که علت قدمت بسیار زیاد این متون طبیعی است، متن باقی مانده از الادب الکبیر که به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده (41) رساله مختصری است که در آن مجموعهای از توصیههای عملی به پادشاه، وزراء، اطرافیان پادشاه، رعایا و مردم عالی ذکر شده است. دوری از خوشگذرانی و شهوترانی، مشورت با بزرگان، شکیبایی بر اندرز صاحبان خرد، واگذاری کارهای بزرگ به افراد شایسته، دوری از خشم، دروغ و بخل و نظارت بر امور رعیت از جمله توصیههای ابن مقفع به سلطان است. (42) فریفته نشدن به همنشینی با سلطان، خودداری از چاپلوسی و ثناگویی، پیروی نکردن از هوای نفس، عدم اتکای زیاد بر دوستی والی، نداشتن ارتباط با شخص مغضوب سلطان و پرهیز از دروغ و ریا در نزد سلطان نیز از جمله توصیههای وی به اطرافیان پادشاه است. (43) بالاخره نسبت ندادن رأی خود به دیگران، اظهار نظر به موقع، کمک به دوستان و خودداری از همنشینی با افراد سفیه و نادان از جمله اندرزهای ابن مقفع برای رعایا و مردم عادی است. (44)
تأثیرپذیری ابن مقفع در این رسالهها از فرهنگ ایرانی، یونانی و هندی، تأکید نویسنده بر عقل، عدم استناد وی به آیات و روایتها که معمولاً در کتابهای اخلاقی دنیای اسلام وجود داشته و نثر فوقالعاده موجز و زیبای ادب الکبیر مورد توجه قرار گرفته است. (45) در این کتاب آمده است:
«سلطان را نشاید که خشمناک شود، زیرا قدرت در پی خواستههای اوست، و نه آنکه به دروغ بپردازید زیرا هیچ کس نیست که بتواند او را به جز آنچه میخواهد وادار کند، و نه آنکه بخل ورزد زیرا عذر وی از هر کس در ترس از نیازمندی و فقر کمتر است. و نه آنکه کینه ورزد زیرا جاه و منزلتش در مقایسه با سایر افراد بیشتر و بالاتر است، و نه آن پیوسته به سوگند بپردازد زیرا سزاوارترین بین مردم به پرهیز از سوگند سلاطیناند، چرا که آنچه پی در پی سوگند است، همانا وجود این گونه خصال در شخص است: یا حقارت و ذلتی است که در خویشتن احساس میکند، از این رو خود را نیازمند میبیند که مردم او را تصدیق کنند، یا عجز و ناتوانی در سخن است که شخص میخواهد سوگند را در سخن خود بگنجاند و بدان پیوند دهد». (46)
3. رسالهی الصحابه: چنانکه گفته شد در آثار معدود باقی مانده از ابن مقفع، رساله کوچکی وجود دارد به نام رسالة الصحابة یا رساله فی الصحابه (47) که از جمله تألیفات وی ذکر شده، هر چند برخی، بخشی از جملات این رساله را نیز ترجمه دانستهاند. (48)
مراد از صحابه در عنوان این رساله اصحاب و یاران سلطان بوده و ربطی به اصحاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد. از آنجا که این رساله از نخستین آثار منتشر شده به زبان عربی است، ترتیب مطالب در آن چندان دقیق نیست و نباید آن را با رسالهها تو کتابهای علمی بعدی مقایسه کرد. در واقع تأکید شده که «نثر این رساله فشرده و مُغلق است و فهم آن نیاز به تدبّر دارد و متن چاپی خالی از تحریف و غلط نیست». (49) در اهمیت این رساله همین مقدار کافی است که آن را چکیدهای از تجربه تشکیلات سیاسی و اداری ایرانیان در عصر ساسانی، قابل مقایسه با سیاست ارسطو و قرارداد اجتماعی روسو، و آن را عامل قتل ابن مقفع دانستهاند. (50) در این جا با مراجعه به متن عربی این رساله و ترجمه فارسی آن (51) مهمترین محورهای آن را بررسی و تحلیل میکنیم.
حاکم و حکومت
1. تجلیل از خلیفه:
این رساله با ستایشی ملایم و معقول از خلیفه یا امیرالمؤمنین حفظهالله آغاز میشود و با اشاره به داستان حضرت یوسف و آیهای در قرآن کریم، تأکید میشود که خدا مانند حضرت یوسف همه نعمتهای خود را بر خلیفه تمام کرده است. (52) در مورد این بخش از رساله دو نکته مورد توجه قرار گرفته، اول آنکه در متن رساله نامی از منصور خلیفه دوم عبای ذکر نشده، لذا ممکن است ابن مقفع این رساله را برای ابوالعباس سفاح خلیفه اول عباسی نوشته باشد. (53) دوم آنکه گفته شده مدح و ستایش اولیه رساله برای آن بوده که منصور خلیفه اول عباسی را جهت پذیرفتن اندرزها و مطالب رساله جهت اصلاح دربار خویش آماده سازد. (54)2. توجه به سپاه خراسان:
مطلب بعدی رساله لزوم توجه امیر به سپاه خراسان است که از نظر ابن مقفع سپاهی مانند آن در اسلام وجود نداشته است. در این بخش بر تربیت و تقویت سپاهیان و مشخص کردن محدوده عملکرد آنها تأکید شده است. (55) در مورد این مطلب و برخی مطالب پس از این، دربارهی سپاهیان باید توجه داشت که بیتوجهی خلفای عباسی به قدرت یافتن بیش از حد سپاهیان در دورههای بعدی، باعث تسلط سپاهیان ترک بر دربار خلیفه، قتل چند تن از خلفای عباسی به دست ایشان و فجایع دیگر شد، (56) و این اندرزها حکایت از روشنبینی ابن مقفع در آن زمان دارد.3. میزان اطاعت مردم از حاکم:
در بخش بعدی ابن مقفع با اشاره به کلام معروف لاطاعه للمخلوق فی معصیه الخالق تلاش میکند تا محدوده صحیح اطاعت مردم یا سپاهیان را از امام یا حاکم مشخص کند. وی پس از توضیح مختصری در این مورد نتیجه می گیرد که افراد نباید در مواردی که باعث معصیت میشود، از جمله زیر پا گذاشتن واجبات و حدود الهی چون نماز، روزه و حج از امام اطاعت کنند. (57) مروری بر جملههای ابن مقفع در این بخش نشان میدهد وی تلاش میکند تا به طور مستقیم و با تعبیراتی لطیف قدرت امام یا خلیفه را به احکام کتاب و سنت محدود سازد، اما ظاهراً همین حد نیز برای خلیفه قابل پذیرش نبوده است.4. جایگاه عقل و دین:
مطلب بعدی ابن مقفع اشاره به نیاز انسان به عقفل و دین و تأکید بر این امر است که عقل به تنهایی نمیتواند انسان را به هدایت و رضوان الهی برساند. (58) استدلالهای زیبای ابن مقفع در این بخش نشاندهنده آن است که وی با دین به صورت ابزاری برای سیاست برخورد نمیکند. این جملات تهمت زندیق بودن وی را نیز به شدت زیر سؤال میبرد.5. دخالت نکردن نظامیان در امور اقتصادی:
مطلب جالب و بسیار دقیق ابن مقفع دراین بخش، ضرورت جلوگیری از دخالت سپاهیان در مسئله گرفتن خراج و امور اقتصادی است زیرا آن را باعث فساد میداند. ابن مقفع استدلال میکند که افراد از این طریق یعنی پرداخت درهم و دینار میتوانند در سپاهیان نفوذ کرده و باعث طمع، حرص و خیانت ایشان شوند. (59) این اندرز ابن مقفع را باید از مطالب بدیع و بیسابقه در اندیشه سیاسی مسلمانان دانست زیرا پیش از آن کسی بر آن تأکید نکرده است. جالب آنکه به نظر میرسد این استدلال یکی از ریشههای اندیشه «عدم دخالت نظامیان در امور سیاسی» در عصر حاضر باشد.6. لزوم توجه به مسئله سپاهیان:
در این بخش ابن مقفع از خلیفه درخواست میکند که حقوق و مواجب سپاهیان را به توجه به نرخ تورم و افزایش قیمتها (غلاءالسعرا) پرداخت کند. (60) در توضیح این توصیه باید در نظر داشت که در آن دوره هنوز حقوق ثابت و پایداری برای سپاهیان در جهان اسلام مشخص نشده بود و معمولاً سپاهیان چشم امید به تقسیم غنائم نبردها داشتند و این نکته نیز از ظرائفی است که احتمالاً ابن مقفع از تجربهی اداری سپاه توسط ایرانیان در دوره ساسانی آموخته بوده است.7. لزوم آگاهی امیر از اطلاعات و اخبار:
در این مورد ابن مقفع بر ضرورت آگاهی خلیفه از اخبار و اطلاعات نظامیان در خراسان و سایر سرزمینها تأکید کرده و اصرار میکند که امیرالمؤمنان نباید از صرف هزینه در این راه دریغ ورزد. (61)8. توجه به اهالی خراسان و عراق:
در ادامه ابن مقفع بر لزوم توجه امیر به اهالی خراسان و عراق تأکید کرده و با تحلیلی موجز اهمیت هر یک را برای وی توضیح میدهد. (62) تأکید ابن مقفع بر حمایت از مردم خراسان را میتوان به خاطر ایرانی بودن وی و اهمیت خراسان به عنوان یکی از پایگاههای اصلی قدرت عباسیان در آن دوره دانست. همچنین دلبستگی ابن مقفع به عراق به خاطر آنکه خود در آن سرزمین زندگی کرده، امر عجیبی نیست.9. لزوم سامان بخشیدن به امور قضایی: یکی دیگر از توصیههای مهم ابن مقفع، لزوم سامان بخشیدن به امر قضاوت در سرزمین اسلامی است. وی تأکید میکند که اکنون در عراق، خراسان و سایر شهرها، بر سر یک مسئله مشخص، احکام متناقضی صادر میشود. وی علت این هرج و مرج را قضاوت سلیقهای افراد براساس کتاب، رفتار خلفا و حاکمان قبلی، و فقدان قوانین مناسب میداند. به همین خاطر به خلیفه توصیه میکند با کمک علما و فقها، کتاب و قوانین جامعی تدوین کند تا در همه سرزمینها براساس آن حکم شود. (63) این پیشنهادهای اصلاحی ابن مقفع نیز مورد توجه بسیاری واقع شد، چنانکه احمد امین از نویسندآن بزرگ عرب میگوید:
«این نظری است که با ارزش فراوان و در بسیاری از موارد با آرای جدید در امر قانونگذاری پهلو میزند و اگر مسلمانان بدان عمل کرده بودند، در وضع اجتماعی به ویژه از جنبهی قضائی آنها تأثیر بسزایی داشت». (64)10. توجه به اهالی شام:
ابن مقفع در مورد مردم شام به خلیفه اندرز میدهد که با لطف و مدارا با آنان رفتار کرده و مالیاتی که از ایشان گرفته میشود، پس از کسر هزینههای دولت، صرف خود آنان کند. (65) توصیه وی به خلیفه در مورد شام از آنجا ناشی میشود که آنها در گذشته دشمنان خلافت عباسی بوده و پس از تغییر مرکز خلافت از شام به بغداد در زمان بنیعباس، احساس ضعف و استیصال میکردند.11. لزوم توجه به اطرافیان و صحابه:
اندرز مهم دیگر ابن مقفع در مورد درباریان و یاران خلیفه است. از نظر وی اطرافیان خلیفهی مایهی روشنی و زیور مجلس او، به منزلهی زبان رعایا، مایهی تقویت راز خلیفه، عزت و کرامت او هستند. ابن مقفع تأکید میکند که درباریان خلفای گذشته کاری کرده بودند که بزرگان و صالحان مایل به حضور در دربار نبودند. سپس اشاره میکند که روزی به همراه بزرگان بصره قصد داشتند به دربار ابوالعباس سفاح خلیفه عباسی بروند، اما عدهای از این کار امتناع کرده و گفتند معصیتِ نرفتن نزد خلیفه بهتر از آن است که با نزدیکی به دربار بدنام شوند. (66) ابن مقفع با تحلیل این وضعیت تأکید میکند که این امر ناشی از راهیابی عدهای از افراد بیصلاحیت به دربار و اطراف خلیفه است. بنابراین از خلیفه میخواهد که در گزینش «صحابه» خود دقت کرده و کسانی را انتخاب کند که دارای دو شرط باشند، «یکی آنکه صاحب رأی و امین و عادل باشد و دیگر آن که دارای حسب و نسب» جالب آنکه برخی این گرایش ابن مقفع را همان گرایش اشرافیت (اریستوکراسی) ایرانی دانستهاند. (67)12. توجه به خویشاوندان:
بالاخره یکی دیگر از اندرزهای موجز ابن مقفع به خلیفه که باعث جنجال و حساسیت بسیاری شده، توصیه وی به خلیفه در توجه به خویشاوندان است. متن کلام ابن مقفع چنین است:«از جمله اموری که شایسته است امیرالمؤمنین آن را در نظر بگیرد، مسئله به کارگیری بزرگان خانواده خود، خویشان پدری و فرزندان علی (علویان) و بنیعباس است زیرا در میان ایشان افرادی وجود دارند که اگر امور بزرگ و مسئولیتهای خطیر به ایشان واگذار شود، قدرت ایستادگی در برابر چهرههای سرشناس را داشته و پشتوانهی دیگران محسوب میشوند». (68)
حساسیت این مطلب از دو دیدگاه مورد توجه قرار گرفته است. برخی گفتهاند که توصیه ابن مقفع بر واگذاری مقامهای عالی به خویشان پدری به این معنی است که عموها و عموزادگان خلیفه باید بالاترین مقامها را اشغال کنند. در حالی که ابن مقفع خود دبیر عمومی عصیانگر و مدعی خلافت منصور بود و این امر نگرانی منصور را در پی داشت. (69) دوم این که سفارش ابن مقفع در مورد بکارگیری علویان و شیعیان در حالی صورت میگرفت که آنها از مهمترین رقیبان و دشمنان خلافت عباسی محسوب میشدند. البته برای درک بهتر این مطلب باید در نظر داشت که دو شاخه بنیعباس و بنیعلی (علیهماالسلام) (علویان) هر دو به خاندان بنیهاشم جد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) باز میگشتند. علاوه بر این بنیعباس در هنگام با بنیامیه با شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)» خود را با شیعیان در یک جبهه قرار داده بودند. اما پس از کسب قدرت، به سیاست بنیامیه در سرکوب شیعیان و علویان به شدت ادامه دادند. (70)
بالاخره باید اضافه کرد که ابن مقفع در پایان این رساله برخی توصیههای عمومی و کلی دیگر در اهمیت زمین و خراج، توجه به مردم جزیرهالعرب، تعلیم و تربیت مردم و لزوم هدایت آنها ارائه داده که رعایت آنها به نفع حاکمان خواهد بود.
جمعبندی
چنانچه گفته شد بررسی جامع اندیشههای سیاسی ابن مقفع نویسنده و مترجم مشهور ایرانی با دشواریهای بسیاری روبروست. نخست آنکه انتشار آثار و اندیشهای سیاسی وی از همان ابتدا در فضای استبدادی خلافت با مشکل روبهرو بود. دوم آنکه روشنفکری، آزاداندیشی، ایرانی بودن و احتمالاً تشیّع وی موجب شد که عمر کوتاهی داشته باشد و سوم اینکه متأسفانه هنوز برخی از آثار مهم وی به صورت مناسب ترجمه و منتشر نشده است. علاوه بر این برخی گفتهاند که اصولاً اندرزنامهها، هر چند برای بررسی و مطالعه هنر حکومت از اهمیت قابل ملاحظهای برخوردارند، اما ارزش ناچیزی برای نظریهپردازی در مورد حکومت دارند. (71)با این حال به چند دلیل ارزش سیاسی آثار و آرای ابن مقفع غیر قابل انکار است. نخست آنکه ترجمه و تألیفات ابن مقفع باعث شده که عمده اندرزنامهنویسان مسلمان پس از وی در جهان اسلام مانند ابن قتیبه، جاحظ، بیهقی و حتی غزالی، شخصیتهای ایراین و شاهان ساسانی را به عنوان الگوی مناسبی از حکمفرمایی برگزینند. (72) دوم آن که برخی معتقدند احتمالاً ابن مقفع، علاوه بر میراث سیاسی ایرانی، با آثار سیاسی یونانی از جمله کتاب سیاست ارسطو نیز آَشنایی داشته و نخستین تأثیر این اثر را میتوان در «رسالةالمنطق» ابن مقفع مشاهده کرد. (73)
و بالاخره آن که به رغم شرایط نامساعد سیاسی و اجتماعی عصر زندگانی وی، دشمنان هیچگاه نتوانستند از تأثیر آثار و اندیشههای اصلاحی این بزرگ مرد جلوگیری کنند، به همین دلیل بسیاری از شعرا، نویسندگان و متفکران مشرق زمین از سرچشمه افکار عالی او سیراب شدهاند.
پینوشتها:
1. پژوهشگر در حوزه اندیشه سیاسی.
2. در این مورد به عنوان نمونه ر.ک.، نجف لکزایی، «در آمدی بر طبقهبندی اندیشه سیاسی اسلامی»، فصلنامه حکومت اسلامی، سال پنجم، شماره دوم، تابستان 1379، صص 92-70؛ نجمه کیخا، «ماهیت اندیشه و دانش سیاسی مسلمانان»، فصلنامه پژوهش حوزه، سال ششم، 1384، شمارهی 21 و 22. صص 243-228.
3. عباس اقبال آشتیانی، شرح حال عبدالله بن المقفع، برلین، آلمان، چاپ اول، انتشار مجله ایرانشهر، 1926 م (1306 ش)، (چاپ مجدد به انضمام زندگینامه استاد اقبال آشتیانی، تهران: انتشارات اساطیر، 1382).ص 30.
4. آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، «ابن مقفع»، دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 662.
5. بر مبنای یک روایت ضعیف مقفع به معنی سبدباف است. در این مورد نک به: عباسعلی عظیمی، شرح حال و آثار ابن مفقع، تهران: انتشارات فرخی، بیتا (تاریخ مقدمه، خرداد 2535)، ص 68.
6. آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، ص 663.
7. همان؛ و عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 77-75.
8. این ادعا مربوط به طه حسین نویسنده معاصر مصری است. در این مورد ر.ک.، آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، ص 665 به نقل از: طه حسین، من تاریخ الادب العربی، بیروت: 1989 م.
9. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 89-82.
10. عباس اقبال آشتیانی، پیشین، ص 35.
11. ابراهیم برزگر، تاریخ تحول دولت در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1383، صص 156-146.
12. همان، صص 195-189.
13. محمد محمدی، فرهنگ ایران پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم، 1374، صص 125-123.
14. آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، صص 125-123.
15. حنا الفاخوری، ابن مقفع، ترجمه و تعلیقات عبدالهادی حائری، تهران: زوار، 1341، صص 8-7.
16. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 103-97 و عباس اقبال آشتیانی، پیشین، صص 45-42.
17. عباس اقبال آشتیانی، پیشین، ص 45.
18. ملیح السادات فردانی، «اندیشهی سیاسی در تاریخ تحولات شعوبیه»، تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام موسی نجفی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ج 4، چاپ اول، پاییز 1377، صص 299-293.
19. حمید بهرامی احمدی، «شعوبیه و تأثیرات آن در سیاست و ادب ایران و جهان اسلام»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، شمارش 18 و 19، تابستان و پاییز 1382، ص 150.
20. حنا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، عبدالحمید آیتی، تهران: انتشارات توس، 1361، ص 330.
21. عباس اقبال آشتیانی، پیشین، صص 43-37.
22. ر.ک.، محمد جعفر محجوب، دربارهی کلیله و دمنه، تهران: خوارزمی، چاپ دوم، 1349؛ ابوالمعالی نصرالله منشی، ترجمه کلیله و دمنه، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی، تهران: امیرکبیر، 1371.
23. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 262-232 و آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، صص 674-672.
24. عباس اقبال آشتیانی، پیشین، صص 89-85 و عباسعلی عظیمی، پیشین ،ص 165.
25. عباس اقبال آشتیانی، پیشین، ص 60 و عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 179-174.
26. عباسعلی عظیمی، پیشین، ص 180.
27. استاد محمدی در این زمینه میگوید: «مطالعات بعدی مرا به این نتیجه رساند که کتابهای الادب الکبیر و الادب الصغیر نه از تألیفات ابن مقفع، بلکه از ترجمههای او هستند، و این دو کتاب به آن اندازه که معرف ادبیات پیش از اسلام ایرانند، معرف ادبیات اسلامی نیستند» ، محمد محمدی پیشین، ص 291.
28. آذرتاش آذرنوش عباس زریاب، پیشین، صص 679-672.
29. محمد محمدی، پیشین، صص 343-342.
30. سید جواد طباطبایی، خواجه نظام الملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران، تبریز: انتشارات ستوده، چاپ دوم، 1385، ص 80.
31. حاتم قادری، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1378، صص 120-117؛ موسی نجفی، مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 136.
32. سید جواد طباطبایی، پیشین.
33. محمد محمدی، پیشین، ص 89.
34. برای تحلیل یکی از سیاستنامهها، ر.ک.، سید جواد طباطبایی، پیشین.
35. سید جواد طباطبایی، همان، ص 79.
36. سید جواد طباطبایی در چند مورد بر این امر تأکید کرده است. ر.ک.، همان، صص 79 و 109.
37. موسی نجفی، پیشین، ص 340.
38. حنا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، پیشین، ص 340.
39. همان، ص 347.
40. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 188-180 و آذرتاش و آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، ص 674.
41. این رساله چند بار به فارسی ترجمه شده که آخرین آنها به این شرح است: ابن مقفع، ادب الکبیر و ادب الصغیر، محمد وحید گلپایگانی، تهران: مترجم 1375.
42. همان، صص 36-26.
43. همان، صص 54-37.
44. همان، صص 90-55.
45. حنا الفاخوری، زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، پیشین، ص 335.
46. ابن مقفع، ص 35. برای مقایسه آن با نثر عربی ر.ک.، ابن مقفع، آثار ابن مقفع، بیروت: دارالکتاب العلمیه، 1409 ق- 1989 م، ص 251.
47. ابن مقفع، آثار ابن مقفع، پیشین، صص 323-309.
48. حنا الفاخوری، زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، پیشین، ص 22.
49. آذرتاش آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، ص 675.
50. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 223-220.
51. ترجمه فارسی این رساله در منبع ذیل با متن عربی مذکور تفاوتهایی دارد و در برخی موارد به شدت نارساست: ملیحالسادات فردانی، «ترجمه رساله الصحابه ابن مقفع»، در مجموعه مقالات: تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، به اهتمام: موسی نجفی، تهران، مؤسسه فرهنگی و دانش و اندیشه معاصر، 1377، صص 387-365.
52. ابن مقفع، آثار ابن مقفع، پیشین، صص 31-309 [ترجمه فارسی، صص 368-365].
53. عباسعلی عظیمی، پیشین، ص 224. البته این امر را با توجه به این جمله موجود در متن عربی نمیتوان پذیرفت، چرا که ابن مقفع مینویسد: حتی التقینا أباالعباس رحمه الله علیه و کنت فی ناس من صلحاء اهل البصره. یعنی روزگاری که به دیار اباالعباس (یعنی خلیفه اول عباسی) رفتیم و من نیز در زمره بزرگان اهل بصره با ایشان بودم». ر.ک.، ابن مقفع، آثار ابن مقفع، همان، ص 319 [ترجمه فارسی، پیشین، ص 381].
54. عباسعلی عظیمی، پیشین، صص 312-311 [ترجمه فارسی، صص 370-369].
55. ابن مقفع، آثار ابن مقفع، پیشین، صص 312-311 [ترجمه فارسی، صص 370-369].
56. ابراهیم برزگر، پیشین، صص 203-200.
57. ابن مقفع، آثار ابن مقفع، پیشین، ص 312 [ترجمه فارسی، ص 370].
58. همان، ص 313 [ترجمه فارسی، ص 372].
59. همان، صص 314-313 [ترجمه فارسی، 373].
60. همان، ص 144 [ترجمه فارسی ص 374]. لازم به ذکر است ترجمه فارسی این بخش به صورت تحتاللفظی انجام شده و کاملاً نامفهوم است، چنانکه آمده است: «انشاءالله جای خوش وقتی است که به زمین ضرر و زیانی وارد نیاید. هم چنین از خداوند امید آن داریم که در بیتالمال نقصانی رخ ندهد، مگر اینکه چنین امری برای ارزاق حاصل شود. (هر چند نقصانی حاصل نگشته است) زیرا آنان مانند زمانی که با مقداری فراوان خرید میکردند با اندک و مختصر نیز قدرت خرید دارند.» [ترجمه فارسی، ص 374]
61. همان، ص 315 [ترجمه فارسی، ص 375].
62. همان.
63. همان، صص 318-316 [ترجمه فارسی، صص 379-377].
64. حفا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، پیشین، ص 333.
65. ابن مقفع، آثار ابن المقفع، پیشین، صص 319-318 [ترجمه فارسی، صص 380-379].
66. همان، ص 319 [ترجمه فارسی، صص 379-377] متأسفانه ترجمه فارسی متن مذکور به شکل ذیل بیان شده است: «ما با عباس (رحمه الله) ملاقات کردیم در حالی که از وارد شدن بر او ابا داشتند یعنی غایب میشدند و قدم پیش نمینهادند، پس از آمدن او بخاطر اینکه در طلب معصیت بودند بدون هیچ عذری فرار را ترجیح میدادند، مدخل و دعوت را نیز ضایع میساختند» [همان، ص 381].
67. حنا الفاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، پیشین، ص 332. در توضیح این مطلب باید در نظر داشت که در دوره ی ساسانی طبقه دبیران که مهمترین ارکان دربار پادشاه را تشکیل میدادند از طبقات ممتاز و ارکان مملکت به شمار میرفتهاند، و به همین جهت شغل دبیری به خاندان اشراف و بزرگزادگان اختصاص داشته، رک به محمد، پیشین، ص 101.
68. و مما یذکر به امیرالمؤمنان امر فتیان اهل بیته و بنی أبیه و بنی علی و بنی العباس فان فیهم رجالا لو متعوا بحسام الامور و الأعمال سدو وجوها و کانوا عده الأخری. ابن مقفع، آثار ابن المقفع، پیشین، ص 321 [ترجمه فارسی، ص 384].
69. آذرتاش و آذرنوش و عباس زریاب، پیشین، ص 665.
70. ابراهیم برزگر، پیشین، صص 185-180.
71. اروین، آی.جی. روزنتال، اندیشه سیاسی اسلام در سدههای میانه، علی اردستانی، تهران: قومس، 1387، ص 61.
72. همان.
73. محمد کریمی زنجانی اصل، «انواع سیاست به روایت ابن مقفع در المنطق»، ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 244-243، آذر و دی 1386، ص 116.
آذرنوش، آذرتاش و زریاب، عباس؛ «ابن مقفع»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد چهارم.
ابن مقفع، ادب الکبیر و ادب الصغیر، محمد گلپایگانی، تهران: مترجم، 1375.
ابن مقفع، آثار ابن مقفع، بیروت: دارالکتاب العلمیه، 1409 ق / 1989 م.
ابوالمعالی نصرالله منشی، ترجمه کلیله و دمنه، تصحیح و توضیح: مجتبی مینوی طهرانی، تهران: امیر کبیر، 1371.
اقبال آشتیانی، عباس، شرح حال عبدالله بن المقفع، تهران: انتشارات اساطیر، 1382.
الفاخوری، حنا، ابن مقفع، ترجمه و تعلیقات: عبدالهادی حائری، تهران: زوار ،1341.
الفاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی از عصر جاهلی تا قرن معاصر، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران: انتشارات توس، 1361.
برزگر، ابراهیم، تاریخ تحول دولت در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1383.
بهرامی احمدی، حمید، «شعوبیه و تأثیرات آن در سیاست و ادب ایران و جهان اسلام»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (ع)، ش 18 و 19، تابستان 1382.
روزنتال، اروین، اندیشه سیاسی اسلام در سدههای میانه، علی اردستانی، تهران: قومس، 1387.
طباطبایی، سید جواد، خواجه نظام الملک طوسی: گفتار در تداوم فرهنگی ایران، تبریز: انتشارات ستوده، چ دوم، 1385.
طه حسین، من تاریخ الادب العربی، بیروت: 1989 م.
عظیمی، عباسعلی، شرح حال و آثار ابن مقفع، تهران: انتشارات فرحی، بیتا.
فردانی، ملیح السادات، «اندیشه سیاسی در تاریخ تحولات شعوبیه»، در: مجموعه مقالات تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جلد چهارم، چ اول، 1377.
فردانی، ملیح السادات، «ترجمه رساله الصحابه ابن مقفع» در: مجموعه تأملات سیاسی در تاریخ تفکر اسلامی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جلد چهارم، 1377.
قادری، حاتم، اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت، 1378.
کیخا، نجمه، «ماهیت اندیشه و دانش سیاسی مسلمانان»، فصلنامه پژوهش حوزه، سال ششم، شماره ی 21 و 22، 1384.
کریمی زنجانی اصل، محمد، «انواع سیاست به روایت ابن مقفع در «المنطق»، ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، شماره 244-243، آذر و دی 1386.
لکزایی، نجف، «درآمدی بر طبقهبندی اندیشهی سیاسی اسلامی»، فصلنامه حکومت اسلامی، سال پنجم، شمارهی دوم، تابستان 1379.
محجوب، محمد جعفر، دربارهی کلیله و دمنه، تهران: خوارزمی، چاپ دوم، 1349.
محمدی، محمد، فرهنگ ایرانی پیش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامی و ادبیات عربی، تهران: انتشارات توس، چاپ سوم، 1374.
نجفی، موسی، مراتب ظهور فلسفه سیاست در تمدن اسلامی، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشهی معاصر، 1382.
منبع مقاله :
علیخانی، علیاکبر، و همکاران؛ (1390)، اندیشه متفکران مسلمان جلد اول، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}